شریف رضی یکی از دانشمندان امامیه است که به نظر می‌رسد به دلایل گوناگون نادانسته‌های ما درباره او(در برخی زمینه‌ها) بیش از دانسته‌هایمان است. 1 برای مشاهده اطّلاعاتی درباره شعر شریف رضی ن.ک: محمدرضا کاشف الغطاء، الشریف الرضی، ص54-49؛ حمودی، أهل البیت(ع) فی بعض شعر الشریف الرضی، تراثنا، 1406ق، ش5. همچنین درباره جایگاه «رثاء» در شعر او ن.ک: عبداللطیف عمران، شعر الشریف الرضی و منطلقاته الفکریة، ص 205-193
یکی از پژوهش‌های آموزنده و خواندنی درباره وی مقاله‌ی آیت الله محمدرضا جعفری با نام «ملاحظات حول ثقافة الشریف الرضی و آراءه الکلامیة» است که در سال 1408ق در مجلّه تراثنا به چاپ رسید و متأسفانه بر خلاف آنچه مقرّر بود، ادامه نیافت. در این مقاله به بهانه چاپ دیوان شریف رضی که در آن سال‌ها با تحقیق «دکتر عبدالفتّاح محمّد الحلو» و با حمایت «وزارة الإعلام» دولت صدام در کشور عراق انجام گرفته و در آن قصیده معروف «کربلاء لا ‌زلت کرباً و بلا» حذف شده بود به شخصیت شریف رضی و ویژگی‌های شعر او پرداخته شده که هم از جهت «محتوا و معلومات» درباره شریف رضی و هم به لحاظ «روش» نقد و پژوهش تاریخی برای محقّقان تاریخ و فرهنگ اسلامی آموزنده است که در این نوشتار تلاش شده است تا مهم‌ترین نکات استاد جعفری به صورت خلاصه ارائه گردد:
قصیده‌ای که شریف رضی با مطلع «کربلاء لا ‌زلت کرباً و بلا» سروده یکی از مشهورترین اشعار اوست که از قرون گذشته تا کنون مورد توجّه قرار داشته است و جز در سال‌های اخیر کسی به آن دست‌اندازی نکرده است. استاد جعفری البتّه دست گرداننده این خیانت علمی(حذف قصیده از دیوان) را «حکومت عراق» در زمان صدّام می‌داند که البتّه با ایفای نقش دکتر الحلو همراه گشت. 2 آیت الله جعفری در این زمینه به کتاب دکتر الحلو درباره شریف رضی اشاره کرده که درآن از پرداختن به مسأله قصیده مورد بحث، طفره رفته است و به نظر ایشان شرایط خفقان حکومت دیکتاتور در عراق موجب شده است تا امثال دکتر الحلو به دلایل معیشتی مجبور به برآورده ساختن خواسته‌های آنان شوند و الا چنین اقدامی از شخص منصف و فاضلی همچون الحلو بعید می‌نماید.
آنچه دکتر الحلو درباره این قصیده بیان کرده متّکی بر دو عنصر است:
1- تعلیقاتی که درباره آن در برخی نسخ خطی دیوان شریف رضی نوشته شده و وی بسیاری از آنها را در تحقیق خود گردآورده است.
2- نظرات و استنباطات خود او. (گرچه از آن تعلیقات نیز اثر‌پذیرفته است)
دکتر الحلو(در صفحه 164) به برخی تعلیقات اشاره کرده است. برای نمونه به «نسخه اصلی»(انتساخ دارالکتب المصریة که ابو حکیم الخَبری گردآورده)، «ک»(علامت اختصاری کتابخانه کوپریلی ترکیه)، «س» (علامت نسخه کتابخانه پاریس) و «ی» (علامت نسخه یمنی) اشاره کرده که در آنها این قصیده «منحول» و «ناسازگار با شعر شریف رضی» معرّفی شده است. برای این ادّعا دلایلی نیز ذکر شده است. از جمله این که نرمی و لطافت موجود در این شعر با دیگر اشعار شریف رضی ناسازگار است یا آنکه در این قصیده به دوازده امام شیعیان اثناعشری اشاره شده که با عقیده شریف رضی همسو نیست.(چون برخی او را زیدی معرّفی کرده‌اند.) به موارد پیشین باید نظر خود دکتر الحلو مبنی بر تفاوت این قصیده با اشعار چهارگانه دیگر شریف رضی برای امام حسین(ع) را نیز افزود. استاد جعفری پیش از پرداختن به این اشکالات و نقد و بررسی آنها مختصری درباره سرگذشت این قصیده و به صورت کلّی شعر شریف رضی با استناد به عبارات خود دکتر الحلو نوشته است که خلاصه آن چنین است: «شعر شریف رضی در زمان حیات خود او به اهتمام خودش جمع‌آوری شد و پسر او «عدنان»، پس از وفات وی اوراق پراکنده از شعر پدرش را بر آنچه گردآمده بود افزود. پس از او ابوحکیم الخبری علاوه بر آنچه فرزند شریف رضی فراهم آورده بود موارد دیگری را یافت، آنها را منظّم نمود و به صورت بابی جداگانه با عنوان «باب الزیادات» به دیوان ملحق گردانید. باب زیاداتی که ابوحکیم الخبری گردآورده مشتمل بر 935 بیت است.
ابوحکیم الخبری که نام او با دیوان شریف رضی گره خورده آنگونه که در منابع تاریخی آمده، در ادبیات عرب، شعر،فقه و علوم دیگر شهرت یافته و امثال ذهبی به مهارت و ورع او شهادت داده‌اند. جمع آوری او از دیوان شریف رضی نیز بیش از دیگران مورد توجّه قرار گرفت. بنا بر این به سادگی نمی‌توان گفت که الخبری از تشخیص و تمییز اصیل از منحول ناتوان بوده است. همچنین نباید از یاد برد که مذهب وی(شافعی) با اعتقاد و مذهب شریف رضی متفاوت بوده است. استاد جعفری همچنین تصریح کرده است که تصاویر نسخی که دکتر الحلو در تحقیق دیوان بر آنها اعتماد داشته در دسترس نیست اما اختلاف‌های موجود در نقل‌های وی از نسخ گوناگون(هم در تعابیر و هم در دلایل ذکر شده)، نشان‌ می‌دهد که باید در انتساب آنها به الخبری احتیاط نمود و احتمالا آنچه دکتر الحلو بیان کرده از نسّاخ یا خوانندگان آن نسخ باشد. نکته قابل توجّه آن است که دکتر الحلو بیان نکرده است که آنچه درباره این قصیده و منحول بودن آن از نسخه «اصل» و نسخه «کوپریلی» و... بیان کرده در متن آمده یا در حاشیه صفحات نوشته شده است. بر همین پایه استاد جعفری احتمال تعمّد در این اقدام را مطرح کرده که البته به نظر می‌رسد امروزه با توجّه به تسهیل دسترسی به نسخ خطّی امکان قضاوت درباره این مسأله فراهم شده باشد. البته عبارت خود دکتر الحلو در صفحات 164-163 به این نکته تصریح کرده است که خود الخبری به صحّت انتساب آنچه در باب زیادات آمده به شریف رضی، اطمینان داشته است. این نکته نیز لزوم تشکیک در نقل‌های دکتر الحلو را بیشتر نمایان می‌سازد.
در ادامه مقاله به اشکال مطرح شده درباره ناسازگاری این شعر با دیگر سروده‌های شریف رضی به دلیل «نرمی تعابیر» موجود در آن اشاره شده و در پاسخ به آن نکته‌ای مهم در سبک شناسی انواع «رثاء» از سوی استاد جعفری بیان شده است:
«بیشتر ناقدان از این نکته غفلت ورزیده‌اند رثاء بر دو نوع است:
1- رثاء فنّی ادبی: که رثای حسینی و سایر انواع رثاء در آن مشترک هستند.
2- رثاء مربوط به مراسم‌های سوگواری و مرثیه‌خوانی.
هر یک از این دو نوع رثاء دارای ویژگی‌هایی هستند که گاه با یکدیگر مشابه و گاه متفاوتند. قصیده‌های چهارگانه شریف رضی را باید در دسته اول قرار داد حال آن که در نوع دوم، مانند آنچه در قصیده مورد بحث آمده است، شیوه تعبیر متفاوت شده و در آن بیان مصیبت‌هایی که اتّفاق افتاده با «عواطف و احساسات» آمیخته می‌شود تا بتواند مؤثّر افتاده و احوال مخاطب(عام و خاص) را دگرگون سازد. بنا بر این اکتفا به اشارات گذرا، کنایه‌های ادبی و زبان فنّی کافی نیست و نباید این قصیده مشهور را با آنچه در محافل ادبی و شعری(شب شعر) خوانده می‌شد مقایسه کرد. 3 استاد جعفری برای آشنایی خوانندگان با ادبیات «رثاء» و انواع آن به دو کتاب «الدر النضیر فی مراثی السبط الشهید» سید محسن امین و همچنین برخی حواشی ابن شهر آشوب در کتاب «مناقب آل أبی طالب» اشاره کرده است.
همچنین نباید از یاد برد که خود شریف رضی با سروده‌های شاعرانی همچون «دعبل، عونی, ناشیء و دیگران» که در مراسم‌های سوگواری خوانده می‌شد آشنا بوده است. پس اشکال عدم سازگاری قصیده با سایر قصاید شریف رضی ناشی از عدم توجّه به این نکته فنّی است.
نکته دیگر آن است که حتّی اگر برخی ابیات این قصیده 62 بیتی با سبک شعری شریف رضی سازگار نباشد نمی‌توان بر پایه آن انتساب شعر را از اساس انکار نموده و آن را حذف کرد. مضاف بر آن که اساسا این انتظار که یک شاعر یا نویسنده در همه نوشته‌هایش یک شیوه را دنبال کرده باشد مقبول و موجّه نیست و موارد نقض آن میان شاعران و... هم بسیار است.
البته آیت الله جعفری تفاوت میان آن قصاید چهارگانه و سایر اشعار شریف رضی با این قصیده معروف را انکار نکرده است و سرّ آن را اینگونه بیان می‌کند که بر آن قصاید روح شریف رضی(با ویژگی‌های خاص وی که شعر او را مانند سروده‌های شاعرانی همچون ابوتمام و ابن الرومی ساخته) بر آنها حاکم است حال آن که در این قصیده مشهور «وجدان شیعی» انعکاس یافته است.(امری که در عموم شیعیان یافت می‌شود و شریف هم از آن مستثنی نیست)
حال پرسش اینجاست که آیا با صرف استبعاد می‌توان نسبت یک شعر را با سراینده آن انکار کرد؟ آیا این که شریف رضی در عموم اشعارش به عقاید نپرداخته و خود وی هم اینچنین تعهّد نکرده است که عقایدش را در شعرش ظاهر گرداند اگر بر اساس آن روحیه شیعی‌اش شعری بسراید امری غریب و ناممکن است؟ از میان شاعران معاصر می‌توان «آدونیس» را مثال زد که گرچه بارها شعر سیاسی را نکوهیده و بی‌ارزش خوانده است اما برای نمونه در رثای کشورش سوریه شعر گفته یا ابیاتی در ستایش انقلاب ایران سروده است. این موارد آشکارا با دیگر اشعار او ناسازگار و غیر همسو است.

متن قصیده:
كَربَلا لا زِلتِ كَرباً وَبَلا
ما لَقي عِندَكِ آلُ المُصطَفى
كَم عَلى تُربِكِ لَمّا صُرِّعوا
مِن دَمٍ سالَ وَمِن دَمعٍ جَرى
كَم حَصانِ الذَيلِ يَروي دَمعُها
خَدَّها عِندَ قَتيلٍ بِالظَما
تَمسَحُ التُربَ عَلى إِعجالِها
عَن طُلى نَحرٍ رَميلٍ بِالدِما
وَضُيوفٍ لِفَلاةٍ قَفرَةٍ
نَزَلوا فيها عَلى غَيرِ قِرى
لَم يَذوقوا الماءَ حَتّى اِجتَمَعوا
بِحِدى السَيفِ عَلى وِردِ الرَدى
تَكسِفُ الشَمسُ شُموساً مِنهُمُ
لا تُدانيها ضِياءً وَعُلى
وَتَنوشُ الوَحشُ مِن أَجسادِهِم
أَرجُلَ السَبقِ وَأَيمانَ النَدى
وَوُجوها كَالمَصابيحِ فَمِن
قَمَرٍ غابَ وَنَجمٍ قَد هَوى
غَيَّرَتهُنَّ اللَيالي وَغَدا
جايِرَ الحُكمِ عَلَيهِنَّ البِلى
يا رَسولَ اللَهِ لَو عايَنتَهُم
وَهُمُ ما بَينَ قَتلى وَسِبا
مِن رَميضٍ يُمنَعُ الذِلَّ وَمِن
عاطِشٍ يُسقى أَنابيبَ القَنا
وَمَسوقٍ عاثِرٍ يُسعى بِهِ
خَلفَ مَحمولٍ عَلى غَيرِ وَطا
مُتعَبٍ يَشكو أَذى السَيرِ عَلى
نَقِبِ المَنسِمِ مَجزولِ المَطا
لَرَأَت عَيناكَ مِنهُم مَنظَراً
لِلحَشى شَجواً وَلِلعَينِ قَذى
لَيسَ هَذا لِرَسولِ اللَهِ يا
أُمَّةَ الطُغيانِ وَالبَغيِ جَزا
غارِسٌ لَم يَألُ في الغَرسِ لَهُم
فَأَذاقوا أَهلَهُ مُرُّ الجَنى
جَزَروا جَزرَ الأَضاحي نَسلَهُ
ثُمَّ ساقوا أَهلَهُ سَوقَ الإِما
مُعجَلاتٍ لا يُوارينَ ضُحى
سُنَنَ الأَوجُهِ أَو بيضَ الطُلى
هاتِفاتٍ بِرَسولِ اللَهِ في
بُهَرِ السَعيِ وَعَثراتِ الخُطى
يَومَ لا كِسرَ حِجابٍ مانِعٌ
بِذلَةَ العَينِ وَلا ظِلَّ خِبا
أَدرَكَ الكُفرُ بِهِم ثاراتِهِ
وَأُزيلَ الغَيِّ مِنهُم فَاِشتَفى
يا قَتيلاً قَوَّضَ الدَهرُ بِهِ
عُمُدَ الدينِ وَأَعلامَ الهُدى
قَتَلوهُ بَعدَ عِلمٍ مِنهُمُ
أَنَّهُ خامِسُ أَصحابِ الكِسا
وَصَريعاً عالَجَ المَوتَ بِلا
شَدَّ لَحيَينِ وَلا مَدَّ رِدا
غَسَلوهُ بِدَمِ الطَعنِ وَما
كَفَّنوهُ غَيرَ بَوغاءِ الثَرى
مُرهَقاً يَدعو وَلا غَوثَ لَهُ
بِأَبٍ بَرٍّ وَجَدٍّ مُصطَفى
وَبِأُمٍّ رَفَعَ اللَهُ لَها
عَلَماً ما بَينَ نُسوانِ الوَرى
أَيُّ جَدٍّ وَأَبٍ يَدعوهُما
جَدَّ يا جَدَّ أَغِثني يا أَبا
يا رَسولَ اللَهِ يا فاطِمَةٌ
يا أَميرَ المُؤمِنينَ المُرتَضى
كَيفَ لَم يَستَعجِلِ اللَهُ لَهُم
بِاِنقِلابِ الأَرضِ أَو رَجمِ السَما
لَو بِسِبطَي قَيصَرٍ أَو هِرقِلٍ
فَعَلوا فِعلَ يَزيدٍ ما عَدا
كَم رِقابٍ مِن بَني فاطِمَةٍ
عُرِقَت ما بَينَهُم عَرقَ المِدى
وَاِختَلاها السَيفُ حَتّى خِلتَها
سَلَمَ الأَبرَقِ أَو طَلحَ العُرى
حَمَلوا رَأساً يُصَلّونَ عَلى
جَدِّهِ الأَكرَمِ طَوعاً وَإِبا
يَتَهادى بَينَهُم لَم يَنقُضوا
عَمَمَ الهامِ وَلا حَلّوا الحُبا
مَيِّتٌ تَبكي لَهُ فاطِمَةٌ
وَأَبوها وَعَليٌّ ذو العُلى
لَو رَسولُ اللَهِ يَحيا بَعدَهُ
قَعَدَ اليَومَ عَلَيهِ لِلعَزا
مَعشَرٌ مِنهُم رَسولُ اللَهِ وَال
كاشِفُ الكَربِ إِذا الكَربُ عَرا
صِهرُهُ الباذِلُ عَنهُ نَفسَهُ
وَحُسامُ اللَهِ في يَومِ الوَغى
أَوَّلُ الناسِ إِلى الداعي الَّذي
لَم يُقَدِّم غَيرَهُ لَمّا دَعا
ثُمَّ سِبطاهُ شَهيدانِ فَذا
بَحَسا السُمَّ وَهَذا بِالظُبى
وَعَلِيٌّ وَاِبنُهُ الباقِرُ وَال
صادِقُ القَولِ وَموسى وَالرِضا
وَعَلِيٌّ وَأَبوهُ وَاِبنُهُ
وَالَّذي يَنتَظِرُ القَومُ غَدا
يا جِبالَ المَجدِ عِزّاً وَعُلى
وَبُدورَ الأَرضِ نوراً وَسَنا
جَعَلَ اللَهُ الَّذي نابَكُمُ
سَبَبَ الوَجدِ طَويلاً وَالبُكا
لا أَرى حُزنَكُمُ يُنسى وَلا
رُزءَكُم يُسلى وَإِن طالَ المَدى
قَد مَضى الدَهرُ وَعَفّى بَعدَكُم
لا الجَوى باخَ وَلا الدَمعُ رَقا
أَنتُمُ الشافونَ مِن داءِ العَمى
وَغَداً ساقونَ مِن حَوضِ الرَوا
نَزَلَ الدينُ عَلَيكُم بَيتَكُم
وَتَخَطّى الناسَ طُرّاً وَطَوى
أَينَ عَنكُم لِلَّذي يَبغي بِكُم
ظِلَّ عَدنٍ دونَها حَرُّ لَظى
أَينَ عَنكُم لَمُضِلٍّ طالِبٍ
وَضَحَ السُبلِ وَأَقمارَ الدُجى
أَينَ عَنكُم لِلَّذي يَرجو بِكُم
مَع رَسولِ اللَهِ فَوزاً وَنَجا
يَومَ يَغدو وَجهُهُ عَن مَعشَرٍ
مُعرِضاً مُمتَنِعاً عِندَ اللُقى
شاكِياً مِنهُم إِلى اللَهِ وَهَل
يُفلِحُ الجيلُ الَّذي مِنهُ شَكا
رَبَّ ما حاموا وَلا آوَوا وَلا
نَصَروا أَهلي وَلا أَغنَوا غَنا
بَدَّلوا ديني وَنالوا أُسرَتي
بِالعَظيماتِ وَلَم يَرعَوا أَلى
لَو وَلي ما قَد وَلوا مِن عِترَتي
قائِمُ الشَركِ لَأَبقى وَرَعى
نَقَضوا عَهدي وَقَد أَبرَمتُهُ
وَعُرى الدينِ فَما أَبقوا عُرى
حُرَمي مُستَردَفاتٌ وَبَنَو
بِنتِيَ الأَدنَونَ ذِبحٌ لِلعِدى
أَتُرى لَستُ لَدَيهِم كَاِمرِئٍ
خَلَّفوهُ بِجَميلٍ إِذ مَضى
رَبِّ إِنّي اليَومَ خَصمٌ لَهُمُ
جِئتُ مَظلوماً وَذا يَومُ القَضا

۱. برای مشاهده اطّلاعاتی درباره شعر شریف رضی ن.ک: محمدرضا کاشف الغطاء، الشریف الرضی، ص۵۴-۴۹؛ حمودی، أهل البیت(ع) فی بعض شعر الشریف الرضی، تراثنا، ۱۴۰۶ق، ش۵. همچنین درباره جایگاه «رثاء» در شعر او ن.ک: عبداللطیف عمران، شعر الشریف الرضی و منطلقاته الفکریة، ص ۲۰۵-۱۹۳
۲. آیت الله جعفری در این زمینه به کتاب دکتر الحلو درباره شریف رضی اشاره کرده که درآن از پرداختن به مسأله قصیده مورد بحث، طفره رفته است و به نظر ایشان شرایط خفقان حکومت دیکتاتور در عراق موجب شده است تا امثال دکتر الحلو به دلایل معیشتی مجبور به برآورده ساختن خواسته‌های آنان شوند و الا چنین اقدامی از شخص منصف و فاضلی همچون الحلو بعید می‌نماید.
۳. استاد جعفری برای آشنایی خوانندگان با ادبیات «رثاء» و انواع آن به دو کتاب «الدر النضیر فی مراثی السبط الشهید» سید محسن امین و همچنین برخی حواشی ابن شهر آشوب در کتاب «مناقب آل أبی طالب» اشاره کرده است.
پنجشنبه ۶ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱:۵۳